سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوباره سلام - حرم دل

  •   دوباره سلام
  • اگر روزی او را ببینم...

    به او می‌گویم چه زیبا مولا علی(ع) فرمود: «الانتظار الشد الموت» انتظار شدید‌تراز مرگ است.

    ای عدل منتظرو ای حاضر ناظر، چشم‌ها به تو دوخته شده ومنتظران حقیقت همچون شمعی تا صبح ظهور در غم هجرانت می‌سوزند. چه سخت وگران است برمن اینکه ببینم همه خلق را و تو را نبینم: «عزیز علی ان اری الخلق ولا تری»

    هر آدینه که می‌رسد،دل بهانه تو را می گیرد و ما لب‌ها را با «ندبه» و «کمیل» متبرک کرده و رو به دریای انتظار به انتظار طلوع آفتاب می‌نشینیم.

    ای ساقی فرج, چشمها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده، دستها آنقدر طلب نورکرده وخالی مانده، دوشها آنقدرتازیانه سنگین اهانت را بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده که دگر توان از کف داده. مولای من کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی: «این معز الاولیاء ومذل الاعداء». ای سایبان دلهای سوخته و ای انتظار اشکهای به هم دوخته، عاشقانت هر جمعه دیدگان خود را با اشک می‌آرایند و دلشان را نذر تو می‌کنند. هرصبح با مولایشان تجدید میثاق می‌کنند. کاروان دل را به غروب می‌برند، زبان را به ذکر فرج مشغول می‌دارند و بر سجاده انتظار نشسته و انتظار بر دوش می‌کشند، تا شاید دعایشان مستجاب شود و معشوق گوشه چشمی به آنها بنماید.

    ای تجدید کننده احکام تعطیل شده، و ای طلب کننده خون شهید کربلا! کجا هستی؟

    بیا و دیدگان را با ظهورت مزین کن و دریای محبت را بر دل مشتاقان جاری کن. ای چشمه عدالت، طولانی بودن انتظارت ما را به خطا کشانده است، دیگر عصر جمعه دلها نمی‌گیرد، چشمها نگاهشان را به رایگان می‌فروشند. بازار معامله پایاپای قلبهای سکه‌ای در برابرقلبهای سپید بسیارداغ است.

    چقدر مردم بر گردنشان قلبهای سکه‌ای آویزان کرده‌اند؟ ای کاش می‌دانستم در کدامین سرزمین قرار داری: «لیت شعری، این استقرت بک النوی، بل ای ارض تقلک او ثری». ای بلندای نیکی، دوست دارم هر آدینه که میرسد، ندبه‌های زائرانت را دانه دانه در جام جمع کنم و از آن قلب بلوری بسازم و هنگام ظهورت باقلبی بلوری به استقبالت بیایم.مولای من! کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم و کی می‌شود که این گفته مصداق پیدا کند که: «متی ترانا و نراک».

    هر جمعه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، ‌غریبی. دوباره زخم کهنه جدائیم عود می‌کند. امانم را بریده است. خصمان درونی و بیرونی، روحم را در زنجیر غفلت به بند کشیده‌اند. برای درمان دردم راه را به خطا رفته‌ام مرا دریاب یا صاحب الزمان. ای تمام آرزوی من! ای غائب غیبت نشین! توان سخن گفتن را از دست داده‌ام. از این غروب بی‌طلوع به ستوه آمده‌ام. ای مهربان! به معصیت و ناسپاسیم اعتراف می‌کنم. دستان ناامیدم را که در بند شیطان است، امید بخش و افق فکرم را به سمت عرفان و معرفت جهت ده. نادم و پشیمانم و با کوله‌باری از دلتنگی زمانه که پشتم را خم کرده سر تعظیم فرود می‌آورم و ادای احترام می‌کنم. ای با شکوه! ای هستی شیعه! فریاد بی‌‌کسی‌هایم را بشنو. قلب شکسته‌ام را درمان کن، اگر چه بارها عهدشکنی کرده‌ام، اگر چه در کلاس درست همیشه غائب بوده‌ام، اگرچه پشت به اقیانوس محبتت کرده‌ام، حال همچو برگ خزانی که اسیر زمستان سرد و تاریک شده، با دستان خالی و پشتی خمیده در محضرت زانوی ادب خم کرده و به انتظار پاسخ در سکوتی مبهم به سر می‌برم تا اینکه جوابم را بدهی و باران رحمتت را بر قلب محزونم بباری.

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/25 ساعت 8:57 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • رئیسمان را زندانی کرده ایم(آیت ا.. بهجت)
    بهار سبز زندگی....
    به یاد آن شب نورانی2
    به یاد آن شب نورانی 1
    مفاسد آخرالزمان
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •  
  •  شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ
  •  
  • استخاره


  •  
    وضعیت آب و هوا
  •  گنجینه تصاویر

  •  ارسال کارت پستال

  •  مداحی و مولودی

  •  نواهای مخصوص امام زمان


  • کل قدوم سبز : 219093
    قدوم سبز امروز : 11
    قدوم سبز دیروز : 3


      پیوندهای روزانه


  • زیارت امام رضا(ع) از راه دور [152]
    دفتر توسعه وبلاگ های دینی [95]
    تصاویر زنده و مستقیم از کربلا [124]
    شبکه اطلاع رسانی امام مهدی (عج) [105]
    مسجد جمکران [79]
    قائم (عج) [68]
    امام مهدی [72]
    سایت محبان مهدی [199]
    [آرشیو(8)]

     

     فهرست موضوعی یادداشت ها
    مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .

     

      مطالب بایگانی شده
    این قافله عمر عجب می گذرد
    قدیمیا
    پاییز 1386
    تابستان 1386
    آرشیو

      موضوعات وبلاگ من

     

      درباره من
     
    نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)
     

    دوباره سلام - حرم دل

    لوگوی وبلاگ من
    دوباره سلام - حرم دل

    اشتراک در خبرنامه

     

     

    لینک دوستان من
    آقاشیر
    دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
    یادداشتهای من
    حرم دل
    دوزخیان زمین
    مکتب خانه
    زیر خیمه
    خلوت تنهایی
    اوریا
    جوان ایرانی
    نـو ر و ز
    کلبه احزان
    علقمه
    هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

     لوگوی دوستان من