من دست خالي آمدمدست من دامان توسر تا به پا درد وغممدرد من درمان توپاي من از ره خسته شدبال وپرم بشکسته شدهر در به رويم بسته شدجز درگه احسان تومن خدمتي ننموده امدانم بسي آلوده اماما به عمري بوده امچون خار در بستان تو