امروز قصه سفر را از آغاز دوره کردم، از آغاز تا پایان فقط یک خط سرخ بود، به سرخى خون تو که در میان خاطراتم خطى داغ از خود به جا گذاشته است. اما توى این خط داغ، یک دنیا صحبت عاشقانه است که نمىتوانم به زیبایى آن چه که هست تفسیر کنم که یک کهکشان آرزوهاى سپید در کالبد دارد. اگر تو شکافى در آن به وجود بیاورى یک آسمان شکوفه خواهى دید و بعد یک دریا احساس از آن تو خواهد بود؛ مثل یک گنج هفت کلید است که هر کلید نام تو و یاد توست.
اى عزیز! سالهاست تو را مىشناسم؛ نمىدانم صداى لطیف تو را کى شنیدم که این چنین عاشق زارت شدم، ماندهام اگر تو را با چشم ببینم با عشقت چه خواهم کرد.
آن وقت که مرگ گل و مرگ برگ اتفاق مىافتد و هیکل نازنین تمام یاس هاى عالم شاپرک وار مىفرسایند آن وقت که بیدها بوى اشک پرنده را به خود مىگیرند مىخواهیم که بیایى، تمام دنیا با یک کهکشان احساس به تو خواهند گفت که بیایى تا امیدشان به یاس دچار نشود.
نگذار تا احساس هاى زشت، عشق تو را از من بربایند که ناامیدى امانم را ببرد. منتظرم تا دست تو تمام دردهایم را از جسم و روحم بزداید. منتظر لطیف ترین حرمت الهى خواهم بود، منتظر سپیدترین دست بشر، طولانىترین آرزو و خوشبوترین نسیم الهى.
آمدم، در زدم در را باز کردى اما چرا به این زودى راندیم؟ چرا جسمم دست نوازشگر تو را حس نکرده؟ چرا تا به حال یک قطره در انتظارت ذوب نشدم؟ مىدانم که ابلیس وجودم با بى شرمى دلم را از آن خود کرد و برایم چیزى نماند جز کبر و آن هم رهایم کرد، حال هیچم؛ بدون تو و بدون عشق تو. آن روز که عشق را قسمت مىکردى نبودم، اما از راهى دور، دستانم دراز بود؛ آسمان نمىبارید اما زمین تر بود.
از زمان اولین گریهام تا به حال عشق تو را در من تزریق کردند؛ اما حال شک، تکه تکه عشقت را از قلبم مىرباید. صدایت مىزنم، بشنو، فریاد مىزنم با جانم، دلم با گلویم هم آوا مىشود که اى منجى! اى سوار سبز پوش جلگه همیشه سبز، کاش تو مىماندى!
آن روز که از کنارم گذشتى از خاطر نمىبرم که نسیم، بوى خوش پاکىات را سالهاست که برایم هدیه مىآورد.
دلم مىخواهد با اشک نامهاى به پنهانى تمام رازهاى عالم بنویسم، بعد دستى گرم از جنس لطیف تو هویدایش کند که نامه از آن من است، که من عاشق ترینم. آه اگر مىدانستى که چقدر به عشقى چون تو مىبالم یا صاحب الزمان .
( ) پیام از منتظران مهدی |
خانه عشق
خــانه عشق است و منزلگاه عشّاق حزین است
پــــــایـــــــــــه آن بـرتر از دروازه عرشِ برین است
ایـــــــن ســـرا بارافکن مىخوردگان راه یار است
با پریشان حالى و مستى و بیهوشى قرین است
از جهــــان هستى و ملک جهان بینى برون است
بــــا گروه نیستى جویان عاشق همنشین است
مسکن ســــــوداگرانِ روى یـار گلعـــــــــذار است
مــــــــرکـــــــــــز دلدادگان آن نگارِ مه جبین است
پــــــــــرده داران حـــــــــــرم فـــرمانروایان طریقند
بــــــانـــــــــــى این بارگه آواره از روى زمین است
عــــــاکف این کعبه وارسته ز مدح این و آنست
خـــــــــادم این میکــــده دور از ثناى آن و این است
( ) پیام از منتظران مهدی |
موعودا! دیرهنگامى است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شرارههاى اشتیاقت، سوختهایم .
باغ آرزوها به شوق بهار روى تو خزان ها را مىشمارد و چکامههاى خونین شقایق را مىنگارد؛
نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛
عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر ز حجله عیش برنیارند؛
اى دستت دست کردگار!
معراج نشینى بگذار از پرده غیبت به درآى و رخسار محمدى بنمای؛
که خیل منتظران در فرودست وعیدهاى دنیایى، چشم بر بلنداى وعده دیدار تو دارند.
اى گوشوار عرش الهى! آرمان انتظار را به کوله بار صبر و یقین، بر دوش مىکشیم و به ترنم آواى ظهور سرخوشیم؛ هر صبح و مساء، یاد طلوع تو را در سینه مىپرورانیم و پرتو چهره تو را در دیده نقش مىزنیم.
اى امید بى پناهان، بیا ... بیا .
از ثرى تا به ثریا، دل هاى بى قراران ، شیداى یک نگاهت .
از سوى تا ماسوى جان هاى بى پناهان، نثار قدم هایت .
بیا و روزه داران غیبت را به افطار فرج بنشان و قضاى عهد انتظار را دستى برافشان
( ) پیام از منتظران مهدی |
پرتو عشق
عشق اگــــــر بال گشاید به جهان حاکم اوست
گـــــــر کند جلــوه در این کوْن و مکان حاکــم اوست
روزى ار رُخ بنمــــــاید ز نهــــــــــــــانخانه خویش
فــــــــــاش گــردد کـــه به پیدا و نهان حاکــم اوست
ذرّه اى نیست به عالم که در آن عشقى نیست
بــــــــــــــارک اللّه که کران تا به کران حاکــم اوست
گــــــــــر عیـــان گــردد روزى رخش از پرده غیب
همـــــــــــه بیننــد که در غیب و عیان حاکم اوست
تـــــا که از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب
خــــــود نبینى بـــه همه جسم و روان حاکم اوست
مـــن چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق
ذوالجلالى است کـــــه بر دهر و زمان حاکم اوست
( ) پیام از منتظران مهدی |
تو از راه می رسی، درست هنگامی که دود ستم ها، جهان را سیه چرده و چرکین کرده باشد.
توازراه می رسی، درست هنگامی که قبیله ی قبله، قلب های خویش را بر کف دست نهاده و پیش کش راه تو نمایند.
تو از راه می رسی، درست هنگامی ک دنیا، دستش را به سوی آمدن تو دراز کرده باشد.
تو از راه می رسی، درست هنگامی که هلهله ی همه ی مشتاقان و فریاد همه ی مستضعفان، نوید آمدنت را فریاد کنند.
تو از راه می رسی، درست هنگامی که گنداب فساد و ستم و تبعیض و ناروایی، چهار سوی عالم را فرا گرفته باشد و همه ی دل ها و دیده ها، مشتاقانه تو را بطلبند!
آه! که اگر می دانستم کجایی، خویشتن خویش را به ردای سبز و آسمانی ات می آویختم. از دیده، سرشک شادی می ریختم وبه هیچ روی دامانت را از دست نمی نهادم!
آری، ای مولا! اگر یک بار، تنها یک بار تو را ببینم، از شادمانی بال درمی آورم، پرواز می کنم و درهر فرصتی با خدای یگانه راز و نیاز می کنم تا مرا شایسته ی آن گرداند که همواره از فیض حضور و وجود مقدس تو، سرشار باشم. اگر یک بار، تنها یک بار، تورا ببینم، عاجزانه از خداوند می طلبم که نعمت رویت خورشید را، حتی لحظه ای ازمن نگیرد.
( ) پیام از منتظران مهدی |
اگر روزی او را ببینم ....
به او می گویم چه زیبا مولا علی علیه السلام فرمود: " الانتظار الشدالموت" انتظار شدیدتر از مرگ است.
ای عدل منتظر و ای حاضر ناظر، چشم ها به تو دوخته شده و منتظران حقیقت، همچو شمعی تا صبح ظهور درغم هجرانت می سوزند. چه سخت و گران است بر من اینکه ببینم همه خلق را و ترابینم:" عزیز علی ان اری الخلق و لاتری".
هر آدینه که می رسد، دل بهانه تورا می گیرد و ما لب ها را با " ندبه" و " کمیل " متبرک کرده و رو به دریای انتظار به انتظار طلوع آفتاب می نشینیم.
ای ساقی فرج، چشمها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده، دستها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده، دوشها آنقدر تازیانه سنگین اهانت را بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده که دگر توان از کف داده . مولای من کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی:" این معزالاولیاء و مذل الاعداء".
ای سایبان دلهای سوخته و ای انتظار اشکهای به هم دوخته، عاشقانت هرجمعه دیدگان خود را با اشک می آرایند و دلشان را نذر تو می کنند. هر صبح با مولایشان تجدید میثاق می کنند. کاروان دل را به غروب می برند، زبان را به ذکر فرج مشغول می دارند و بر سجاده انتظار نشسته و انتظار بر دوش می کشند، تا شاید دعایشان مستجاب شد و، معشوق گوشه چشمی به آنها بنماید.
ای تجدید کننده احکام تعطیل شده، و ای طلب کننده خون شهید کربلا ! کجا هستی؟
بیا و دیدگان را با ظهورت مزین کن و دریای محبت را بردل مشتاقان جاری کن.
ای چشمه عدالت، طولانی بودن انتظارت ما را به خطا کشانده است، دیگر عصر جمعه دلها نمی گیرد، چشمها نگاهشان را به رایگان می فروشند. بازار معامله پا یا پای قلبهای سکه ای در برابر قلبهای سپیده بسیار داغ است .
چقدر مردم بر گردنشان قلبهای سکه ای آویزان کرده اند؟ ای کاش می دانستم در کدامین سرزمین قرار داری:" لیت شعری، این استقرت بک النوی، بل ای ارض تقلک او ثری".
ای بلندای نیکی، دوست دارم هر آدینه که می رسد، ندبه های زائرانت را دانه دانه در جام جمع کنم و از آن قلب بلوری بسازم و هنگام ظهورت با قلبی بلوری به استقبالت بیایم. مولای من! کی می شود که توما را ببینی و ما تو را ببینیم و کی می شود که این گفته مصداق پیدا کند که: متی ترانا و نراک".
هر جمعه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، غریبی.
دوباره زخم کهنه جدائیم سر باز می کند. امانم را بریده است.
مرض مزمن کفر و گناه، رهایم نمی کند. سخت دربند ثناگوی اهریمن شده است. تمام روحم را تب فرا گرفته و در آتش می سوزد و توان قیام را ندارد.
خصمان درونی و بیرونی، روحم را در زنجیر غفلت به بند کشیده اند. برای درمان دردم راه را به خطا رفته ام مرا دریاب یا صاحب الزمان.
ای تمام آرزوی من! ای غائب غیبت نشین! توان سخن گفتن را از دست داده ام. ازاین غروب بی طلوع به ستوده آمده ام.
ای مهربان! به معصیت و نا سپاسیم اعتراف می کنم.
دستان ناامیدم را که در بند شیطان است، امید بخش و افق فکرم را به سمت عرفان و معرفت جهت ده. نادم و پشیمانم و با کوله باری ا زدلتنگی زمانه که پشتم را خم کرده سر تعظیم فرود می آورم و ادای احترام می کنم.
ای با شکوه! ای هستی شیعه! فریاد بی کسی هایم را بشنو. قلب شکسته ام را درمان کن، اگر چه بارها عهد شکنی کرده ام. اگر چه درکلاس درست همیشه غائب بوده ام، اگرچه پشت به اقیانوس محبتت کرده ام، حال همچو برگ خزانی که اسیر زمستان سرد و تاریک شده، با دستان خالی و پشتی خمیده درمحضرت زانوی ادب خم کرده و به انتظار پاسخ در سکوتی مبهم به سرمی برم تا جوابم را بدهی و باران رحمتت را بر قلب محزونم بباری.
( ) پیام از منتظران مهدی |
دلم بهانه تو را گرفته است؛ اى «موضوع» زندگى من! اى «سؤال اصلى» آفرینش!
«روشى» نمانده است که با آن «فرضیه» آغوش تو را به جستجو نگذارده باشم. بگو با کدام «روش تحقیق» مىتوان ظهور تو را پاسخ یافت؟! «مفهوم» نگاه تو با کدام «ملفوظ» به «مشهود» بدل خواهد شد؟ و «متغیر» گیسوانت، در آغوش کدام نسیم، «مفهوم» بی قرارى مرا منتشر خواهد نمود؟
خستهام!
از «بررسى متون»
از «سؤالات فرعى»
از «مقدمه»، از «مقدمه»، از «مقدمه»
بى حضور تو اى «متن» غایب زندگى؛ از زنده بودن چه «نتیجه»اى مىتوان گرفت؟ از زنده بودن «چگونه» مىتوان نتیجهاى گرفت؟
همیشه با «مفروض» آغوش باز تو و نگاه مهربانت، نبودنت را تحمل کردهام و زنده بودن خود را توجیه.
آن روز که نگاه مهربانت را از دلم بردارى، بدان که «گزارههاى پایهاى» فلسفه وجودىام را ویران نمودهاى!
فصل» فصل عمرم، وقف «وصل» تو بوده است.
خستهام؛
از این همه «فصل» ،
از این همه فصل،
به من بگو! در کدام فصل زندگى، وصل تو دست یافتنى است؟
اى که با آمدنت همه فصلها وصل مىشوند!
فصل فصل خزان زده عمر مرا نیز به ظهور سبز خود وصل بفرما!
آمین!
( ) پیام از منتظران مهدی |
یا مهدی (عج)مولای من !
سالهاست صبح های جمعه ندبه گویان ،
با اشک ، مژه چشم هایم را آب و جارو می کنم ،
تا مگرقدمگاه تو شود
و در غروب غم انگیز چشمانم سمات را زمزمه می کنم .
و اشک حسرت می ریزم .
بیا تا در حریمت بیاسایم ,
با گریه هایت همنوا شوم،
سر بر شانه بغض بگذارم و مثل ابر بهار گریه کنم و دانه های مروارید چشمانت را در صدف نگهداری کنم .
ای سوار سبز پوش لحظه های من !
می دانم که روزی می آیی و پرستو های مهاجر را بر شاخسار آرامش ، ما وا می دهی ای خوب !
دیگر نمی توانم اشکهایم را ،
در چاه چشمانم اسیر کنم ،
باران اشکم را بر سجاده نیازم جاری می کنم که اشک ،
مهر استجابت دعاست .
ای زلال عصمت ، آتش معصیت در وجودم شعله ور است ،
بر من ببار و تطهیرم نما ،
بیا تا ایمان غرق گرداب گناه نشده ،
( ) پیام از منتظران مهدی |
دلیل دعا کردن براىسلامتىامام عصر چیست؟ در حالىکه خداىمنان اراده دارد ایشان زنده و سلامت بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت شوند؟
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش1
دعا از هر حیث مخصوصاً براىسلامتىامام زمان(عج) آثار و برکات فراوانى دارد که برخى عبارتند از:
1. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ایشان است. اگر چه دوستىتمام ائمه معصومینعلیهمالسلام بخشىاز ایمان و شرط قبولىاعمال است، در عین حال دعا کردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مىگردد.
2. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواىپیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورىو تصمیم قلبىبر اطاعت امر امامعلیهالسلام و یارىرساندن او با نثار جان و مال تشکیل مىدهد.
تجدید بیعت با آن حضرت علیهالسلام کارى است که بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایىکه مربوط به وجود مبارک امام عصر(عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود.
دعاىشریف «اللهم بلغ مولاىصاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین...» و نیز «دعاىعهد» شاهدىبراىاین سخن است.2
3. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مىگردد. یاد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاى
دین و اصول اخلاقى را در دلها زنده مىکند و غفلت از یاد امام، یکىاز دلایل عمده پژمردگىو سستىارزش هاى الهىوانسانىدر جوامع اسلامى است.
دلت گر که یک لحظه غافل نشیند، خدنگ بلا بر دل دل نشیند
4. کسىکه سلامتىامام زمانش برایش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برایش سخت است؛ در نتیجه دعا براىسلامتىآن حضرت، انسان را به انجام کارهایىوامىدارد که موجب خشنودىآن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهىمىگردد.
5. دعا بسیار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگىمؤمنان مىشود.
6. دعا موجب قرب الهىاست. امام مهدى(عج) در خصوص زیارت آل یس مىفرمایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید».3
این زیارت که از جهات مختلف محتوایى عمیق دارد، بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است. این زیارت از ابتدا تا انتها، دعاى براى سلامتى، تندرستى و بهروزى امام زمان(عج) است؛ «السلام علیک یا خلیفه الله و ناصر حقه... السلام علیک حین تصبح و تمسى، السلام علیک فىالیل اذا یغشىو النهار اذا تجلى... السلام علیک بجوامع السلام...؛ سلام بر تو اى جانشین خدا و یارى کننده حق... درود و سلام بر تو هنگامى که صبح و شام کنى، درود و تهیت الهىبر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتىکه نور دهد (یعنىسلام بر تو در هر صبح و شام)...، درود بر تو درودىهمه جانبه...».
در دعاى بعد از این زیارت نیز معانى بلندى نهفته است؛ مانند: خدایا او (امام زمان«عج») را از شر هر متجاوز و سرکشىو از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیه، از پیش رو و از پشت سر و از طرف چپ، حفظ و نگهدارىکن و از این که آسیب و گزندى به او برسد، جلوگیرىکن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما! «اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه و من خلقه و عن یمینه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان یوصل الیه بسوء واحفظ فیه رسولک و آل رسولک واظهر به العدل...».
در پایان سخن لازم است یادآور شویم که دعا کردن براىسلامتىو فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله است؛ «و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و پرهیزکار باشد، چنین کسىبه فوز و سعادت خواهد رسید».4
آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهىحضرت زنده و باقىهستند تا زمانىکه پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولىبالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسمانىو بلاهاى طبیعى و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاىما براىسلامتىحضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتىوجود آن عزیز عالم وجود و آخرین دفرّ صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است.
حسن احمدى
مجله پرسمان
پىنوشت:
1. دیوان حافظ، ص223. 2. قمى، مفاتیح الجنان، ص892ù891. 3. همان، ص863. 4. نور(24): 52.
( ) پیام از منتظران مهدی |
کل قدوم سبز : 222184
قدوم سبز امروز : 18
قدوم سبز دیروز : 10
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .
مطالب بایگانی شده
این قافله عمر عجب می گذرد
قدیمیا
پاییز 1386
تابستان 1386
آرشیو
موضوعات وبلاگ من
درباره من
اشتراک در خبرنامه
لینک دوستان من
آقاشیر
دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
یادداشتهای من
حرم دل
دوزخیان زمین
مکتب خانه
زیر خیمه
خلوت تنهایی
اوریا
جوان ایرانی
نـو ر و ز
کلبه احزان
علقمه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید
لوگوی دوستان من