سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قدیمیا - حرم دل

  •   زیباترین ها
  • زیبا ترین

     

    زیباترین شروع:بسم الله الرحمن الرحیم

     زیباترین معشوق:الله

     زیباترین آواز:اذان

     زیباترین عمل:عبادت

     زیباترین لباس:احرام

     زیباترین زمین:کربلا

     زیباترین شب:قدر

     زیباترین روز:جمعه

     زیباترین حرف:حق

    زیباترین سرمایه:سلامتی



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 8:57 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   بیا!!!!
  • شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا!

    دمید لاله و سورى ز هر کنار، بیا!

    بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما

    تو اى روانِ سحر! روح نوبهار! بیا!

    مگر چه مایه بود صبر، عاشقان تو را؟!

    ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بیا!

    ز هر کرانه، شقایق دمیده از دل خاک

    پى تو تسلّى دل‏هاى داغدار، بیا!

    ز عاشقان بلاکش، نظر دریغ مدار

    فروغ دیده نرگس! به لاله‏زار بیا!

    ز منجنیق فلک سنگ فتنه مى‏بارد

    مباد آن که فرو ریزد این حصار، بیا!

    یکى به مجمع رندان پاک باز، نگر!

    دمى به حلقه مردان طرفه کار، بیا!

    به سوى غاشیه‏داران میر عشق، ببین!

    به کوى نادره کاران روزگار، بیا!

    چه نقش‏ها که بنشستند به صحیفه دهر

    ز خونشان شده روى شفق نگار، بیا!

    طلایه‏دار تواند این مبشّران ظهور

    به پاس خاطر این قوم حق‌گزار بیا!

    درین کویر که سوزان بود روان سراب

    تو اى سحاب کرم! ابر فیض بار بیا!

    ز دست برد مرا، شور عشق و جذبه شوق

    قرار خاطر بی‌قرار بیا!

    "محمود شاهرخى" (جذبه(

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 8:22 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   تو را....
  • کى رفته‏اى ز دل، که تمنا کنم تو را ؟!

    کى بوده‏اى نهفته، که پیدا کنم تو را ؟!

    غیبت نکرده‏اى، که شوم طالب حضور

    پنهان نگشته‏اى، که هویدا کنم تو را

    با صدهزار جلوه برون آمدى، که من

    با صدهزار دیده تماشا کنم تو را

    بالاى خود در آینه چشم من ببین

    تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را

    مستانه کاش! در حرم و دیر بگذرى

    تا قبله‏گاه مؤمن و ترسا کنم تو را

    خواهم شبى، نقاب ز رویت برافکنم

    خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

    گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من

    چندین هزار سلسله در پا کنم تو را!

    طوبى و سدره، گر به قیامت به من دهند

    یک جا فداى قامت رعنا کنم تو را

    زیبا شود به کارگر عشق، کار من

    هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 8:20 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   رهاکن بمیرم
  • رهاکن که در چنگ طوفان بمیرم

    به این حال و روز پریشان بمیرم

    نه میخواستی با تو آزاد باشم

    نه دل داشتی کنج زندان بمیرم

    گلِ چیده ام...قسمتم بود بی تو

    که در بستر خشک گلدان بمیرم

    اگر ایستادم نه از ترس مرگ است

    دلم خواست مثل درختان بمیرم

    نه ... بگذار دست تو باشد تمامش

    بسوزان بسوزم،بمیران بمیرم

    شب سوز پاییز،سرمای آذر

    ولم کرده ای زیر باران بمیرم

    تووقتی نباشی چه بهتر که یکروز

    بیفتم کنار خیابان بمیرم

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 8:18 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   وقتی....
  • وقتى به‏سان خورشید از گوشه‏اى بر آیى

    روشن شود جهانى وقتى که تو بیایى

    ماندم در انتظارت، اى کوکب هدایت

    بنما جمال خود را اى آیت خدایى

    اى آفتاب هستى! اى شور عشق و مستى!

    بازآ بخوان کلامى زآن معجز الهى

    اى دیده‏ها به راهت! اى قائم هدایت!

    تا کى کنم حکایت شرح غم جدایى

    گر من تو را نبینم، روییدنم نباشد

    بنما جمال خود را اى مظهر رهایى!

    پیش رخ چو ماهت خورشید سجده آرد

    اى آیت الهى! اى پرتو خدایى!

    لب تشنگان نوریم هر لحظه ما، نگارا

    برهان ز ما عطش را اى قائم رهایى!

    "اسماعیل نیک سرشت"



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 7:38 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   پس از مرگم
  • نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

    نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

    ولی بسیار مشتاقم

    که از خاک گلویم سوتکی سازد

    بدست کودکی گستاخ و بازیگوش

    و او یک ریز و پی در پی

    هوای خویش را بر گلویم سخت بفشارد

    وخواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد

    بدین سان بشکند در من

    سکوت مرگبارم را

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 7:35 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   چشم به راه
  • به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه

    به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه

    به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست

    آسمان، کاهکشان کاهکشان چشم به راه

    رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست

    قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه

    در شبستان شهود اشک فشان دوخته‏اند

    همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه

    دیدمش فرشى از ابریشم خون مى‏گسترد

    در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!

    نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین کن

    که زمین، گوش به زنگ‏ست و زمان چشم به راه

    آفتابا! دمى از ابر برون آ، کو بود

    بى‏تو منظومه امکان، نگران، چشم به راه

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(دوشنبه 86/4/4 ساعت 7:29 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   غیر تو کسی نیست مرا
  • جان جهان

     

    بتو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا

    جز تو ای جان جهان دادرسی نیست مرا

    عاشق روی توام ای گل بی مثل و مثال

    بخدا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا

    با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور، ولی

    چه توان کرد که بانگ جرسی نیست مرا

    پرده از روی بینداز بجان تو قسم

    غیر دیدار رُخت ملتمسی نیست مرا

    گر نباشی برم ای پردگی هر جایی

    ارزش قُدس چئ بال مگسی نیست مرا

    مده از جنت و از حور و قصورم خبری

    جز رخ دوست نظر سوی کسی نیست مرا



  • نویسنده: شاید یک منتظر(یکشنبه 86/4/3 ساعت 9:28 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   موعودا!
  • موعودا! دیرهنگامى است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره‏هاى اشتیاقت، سوخته‏ایم .

    باغ آرزوها به ‏شوق بهار روى ‏تو خزان ها را مى‏شمارد و چکامه‏هاى خونین شقایق را مى‏نگارد؛

    نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛

    عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت ‏سر ز حجله عیش برنیارند؛

    اى دستت ‏دست کردگار!

    معراج ‏نشینى بگذار از پرده غیبت ‏به درآى و رخسار محمدى بنمای؛

    که خیل منتظران در فرودست وعیدهاى دنیایى، چشم بر بلنداى وعده دیدار تو دارند.

    اى گوشوار عرش الهى! آرمان انتظار را به کوله ‏بار صبر و یقین، بر دوش مى‏کشیم و به ترنم آواى ظهور سرخوشیم؛ هر صبح و مساء، یاد طلوع تو را در سینه مى‏پرورانیم و پرتو چهره تو را در دیده نقش مى‏زنیم.

    اى امید بى ‏پناهان، بیا ... بیا .

     از ثرى تا به ثریا، دل هاى بى‏ قراران ، شیداى یک نگاهت .

    از سوى ‏تا ماسوى جان هاى بى‏ پناهان، نثار قدم هایت .

    بیا و روزه ‏داران غیبت را به افطار فرج بنشان و قضاى عهد انتظار را دستى برافشان

  • نویسنده: شاید یک منتظر(یکشنبه 86/4/3 ساعت 9:20 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   آی آدم ها
  • آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!

    یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان.

    یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند،

    روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.

    آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،

    آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید،

    که گرفتستید دست ناتوان را

    تا توانی بهتر را پدید آرید،

    آن زمان که تنگ می‌بندید،

    بر کمرهاتان کمربند، ادامه مطلب...

  • نویسنده: شاید یک منتظر(یکشنبه 86/4/3 ساعت 9:16 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

       1   2      >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • رئیسمان را زندانی کرده ایم(آیت ا.. بهجت)
    بهار سبز زندگی....
    به یاد آن شب نورانی2
    به یاد آن شب نورانی 1
    مفاسد آخرالزمان
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •  
  •  شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ
  •  
  • استخاره


  •  
    وضعیت آب و هوا
  •  گنجینه تصاویر

  •  ارسال کارت پستال

  •  مداحی و مولودی

  •  نواهای مخصوص امام زمان


  • کل قدوم سبز : 218840
    قدوم سبز امروز : 0
    قدوم سبز دیروز : 7


      پیوندهای روزانه


  • زیارت امام رضا(ع) از راه دور [152]
    دفتر توسعه وبلاگ های دینی [95]
    تصاویر زنده و مستقیم از کربلا [124]
    شبکه اطلاع رسانی امام مهدی (عج) [105]
    مسجد جمکران [79]
    قائم (عج) [68]
    امام مهدی [72]
    سایت محبان مهدی [199]
    [آرشیو(8)]

     

     فهرست موضوعی یادداشت ها
    مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .

     

      مطالب بایگانی شده
    این قافله عمر عجب می گذرد
    قدیمیا
    پاییز 1386
    تابستان 1386
    آرشیو

      موضوعات وبلاگ من

     

      درباره من
     
    نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)
     

    قدیمیا - حرم دل

    لوگوی وبلاگ من
    قدیمیا - حرم دل

    اشتراک در خبرنامه

     

     

    لینک دوستان من
    آقاشیر
    دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
    یادداشتهای من
    حرم دل
    دوزخیان زمین
    مکتب خانه
    زیر خیمه
    خلوت تنهایی
    اوریا
    جوان ایرانی
    نـو ر و ز
    کلبه احزان
    علقمه
    هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

     لوگوی دوستان من