سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قدیمیا - حرم دل

  •   آدمیت مرد
  • از همان روزی که دست حضرت قابیل

    گشت آلوده به خون حضرت هابیل

    از همان روزی که فرزندان آدم

    زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

    آدمیت مرد !

    گر چه (آدم) زنده بود

    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

    آدمیت مرده بود

    بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب ،

    گشت و گشتادامه مطلب...

  • نویسنده: شاید یک منتظر(یکشنبه 86/4/3 ساعت 9:13 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   وقت جان کندن من...
  • وقت جان کندن من بود ، نمی دانستم............. تیغ بر گردن من بود، نمی دانستم

    گفتم از سوزش عشق است اگر می میرم.... خنجری بر تن من بود ، نمی دانستم

    ساقی ام قاتل من بود نمی فهمیدم............... میکده مدفن من بود، نمی دانستم

    آن چه در حجم پراز درد گلویم پژمرد.............   آخرین شیون من بود، نمی دانستم

    تا نمردم بگذارید که فریاد کنم...............  دوست هم دشمن من بود، نمی دانستم

    از همان خنده که معنای عطوفت می داد.......  نیتش کشتن من بود، نمی دانستم

    آن چه من بارقه ی عاطفه پنداشتمش...........   آتش خرمن من بود، نمی دانستم

    لحظه ی وصل من و دوست ، خدا می داند... وقت جان کندن من بود، نمی دانستم

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(یکشنبه 86/4/3 ساعت 8:37 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   روز و شب
  • روز و شب را همچو خود مجنون کنم

    در هوایت بی‏قرارم روز و شب

    سر ز پایت برندارم روز و شب

    روز و شب را همچو خود مجنون کنم

    روز و شب را کی گذارم روز و شب؟

    جان و دل از عاشقان می‏خواستند

    جان و دل را می‏سپارم روز و شب

    تا نیابم آن چه در مغز منست

    یک زمانی سر نخارم روز و شب

    تا که عشقت مطربی آغاز کرد

    گاه چنگم گه تارم روز و شب

    می‏زنی تو زخمه و بر می‏رود

    تا به گردون زیر و زارم روز و شب

    ساقیی کردی بشر را چل صبوح

    ز آن خمیر اندر خمارم روز و شب

    ای مهار عاشقان در دست تو

    در میان این قطارم روز و شب

    می‏کشم مستانه بارت بی‏خبر

    همچو اشتر زیر بارم روز و شب

    تا نگشایی به قندت روزه‏ام

    تا قیامت روزه دارم روز و شب

    چون ز خوان فضل روزه بشکنم

    عید باشد روزگارم روز و شب

    جان روز و جان شب ای جان تو

    انتظارم، انتظارم روز و شب

    تا به سالی نیستم موقوف عید

    با مه تو عیدوارم روز و شب

    ز آن شبی که وعده کردی روز وصل

    روز و شب را می‏شمارم روز و شب

    بس که کشت مهر جانم تشنه است

    ز ابر دیده اشک بارم روز و شب

     

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(شنبه 86/4/2 ساعت 9:33 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   شوق به منزل رسیدن
  • دل را ز بیخودى سر از خود رمیدن است

    جان را هواى از قفس تن پریدن است

    از بیم مرگ نیست که سر داده‏ام فغان

    بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است

    دستم نمى‏رسد که دل از سینه بر کنم

    بارى علاج شوق، گریبان دریدن است

    شامم سیه‏تر است ز گیسوى سرکشت

    خورشید من برآى که وقت دمیدن است

    سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى

    مرغ نگه در آرزوى پر کشیدن است

    بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو

    هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است

    با اهل درد شرح غم خود نمى‏کنم

    تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

    آن را که لب به جام هوس گشت آشنا

    روزى «امین» سزا لب حسرت گزیدن است‏

    "آیة الله سیدعلى خامنه‏اى"

     



  • نویسنده: شاید یک منتظر(شنبه 86/4/2 ساعت 9:29 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

  •   الهی...
  • الهی! دلی ده که در شکر تو جان بازیم و جانی ده که کار آن جهان سازیم:

    الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.

    الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.

    الهی! نگاهدار تا پشیمان نشویم و به راه آر که سرگردان نشویم.

    الهی! تو بساز که دیگران ندانند و تو نواز که دیگران نتوانند.

    بگشای دری که در گشاینده تویی       بنمای رهی که ره نماینده تویی

    من دست به هیچ دستگیری ندهم       کایشان همه فانی‌اند و پاینده تویی

    الهی! اگر یک بار بگویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من. ادامه مطلب...

  • نویسنده: شاید یک منتظر(شنبه 86/4/2 ساعت 9:26 صبح)
  •  ( )  پیام از منتظران مهدی

     

     

    <      1   2      

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • رئیسمان را زندانی کرده ایم(آیت ا.. بهجت)
    بهار سبز زندگی....
    به یاد آن شب نورانی2
    به یاد آن شب نورانی 1
    مفاسد آخرالزمان
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •  
  •  شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ
  •  
  • استخاره


  •  
    وضعیت آب و هوا
  •  گنجینه تصاویر

  •  ارسال کارت پستال

  •  مداحی و مولودی

  •  نواهای مخصوص امام زمان


  • کل قدوم سبز : 219013
    قدوم سبز امروز : 22
    قدوم سبز دیروز : 16


      پیوندهای روزانه


  • زیارت امام رضا(ع) از راه دور [152]
    دفتر توسعه وبلاگ های دینی [95]
    تصاویر زنده و مستقیم از کربلا [124]
    شبکه اطلاع رسانی امام مهدی (عج) [105]
    مسجد جمکران [79]
    قائم (عج) [68]
    امام مهدی [72]
    سایت محبان مهدی [199]
    [آرشیو(8)]

     

     فهرست موضوعی یادداشت ها
    مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .

     

      مطالب بایگانی شده
    این قافله عمر عجب می گذرد
    قدیمیا
    پاییز 1386
    تابستان 1386
    آرشیو

      موضوعات وبلاگ من

     

      درباره من
     
    نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)
     

    قدیمیا - حرم دل

    لوگوی وبلاگ من
    قدیمیا - حرم دل

    اشتراک در خبرنامه

     

     

    لینک دوستان من
    آقاشیر
    دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
    یادداشتهای من
    حرم دل
    دوزخیان زمین
    مکتب خانه
    زیر خیمه
    خلوت تنهایی
    اوریا
    جوان ایرانی
    نـو ر و ز
    کلبه احزان
    علقمه
    هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

     لوگوی دوستان من