ای که می پرسی نشان عشق چیست! عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهردوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
( ) پیام از منتظران مهدی |
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا ؟
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا، همدمی خار کجا ؟
سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا ؟
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو
خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا ؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا ؟
( ) پیام از منتظران مهدی |
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی
( ) پیام از منتظران مهدی |
بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند
بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوک علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند
به جرم پاسداری از حریم عترت و قرآن
رئیس مذهب و الگوی عدل و داد را کشتند
بجای اشک و خون دل، ببار ای آسمان زین غم
که نور دیدگان سید امجاد را کشتند
دریغ و درد کز بیداد منصور ستمگر
به جرم یاری دین مظهر امداد را کشتند
به جنّت مادرش زهرا پریشان کرده گیسو را
که بهر حفظ قرآن شافع میعاد را کشتند
من ژولیده میگویم ز نسل ساقی کوثر
امام جانشین و پنجمین اولاد را کشتند
"ژولیده نیشابوری
( ) پیام از منتظران مهدی |
تو مدینه مهمون فاطمه ای یا که امشب زائر علقمه ای
یا نشستی کنار قبر حسین
(ع) اونجا غرق نوحه و زمزمه ای
شاید امشب رفتی به شهر دمشق به زیارت زینب (س) بانوی عشق
تو که امشب تو اون حرم رفتی به زیارت رقیه (س) هم رفتی
تو بگو امشبو کجا رفتی به نجف یا به سامرا رفتی
یا که رفتی به روضه ای غمگین تو بقیع با صدای ام بنین
خدایا تو را به حق محمد و آل پاکش (ع) و به حق این ماه که ماه مهمانی ات است
امروز شانزدهم رمضان المبارک که مصادف است با روز جمعه انتظارمان را به
پایان برسان و فریاد
جاء المهدی (عج) را به گوش همه ی جهانیان برسان( ) پیام از منتظران مهدی |
رفته اى جانا دلم خون شد بیا***بى تو چشمانم چو جیحون شد بیا
مانده ام تنها در این وادى بیا***اى تمام هستى ام مهدى بیا
از فراقت جان به لب آمد بیا***دل ز غم در تاب و تب آمد بیا
من به چشمان تو دل بستم بیا***عهد با غیر از تو بگستم بیا
بى تو هر لحظه بود سالى بیا***بى تو هر جمعى بود خالى بیا
بى تو هر اشکى شود دریا بیا***بى تو هر جانى کند غوغا بیا
بى تو هر چشمى شود پر خون بیا***بى تو هر لیلى شود مجنون بیا
بى تو مى بارد ز چشمم خون بیا***بى تو باغ دل شود محزون بیا
بى تو هر چشمى شود گریان بیا***بى تو هر قلبى شود نالان بیا
بى تو اشکم مى شود ریزان بیا***بى تو مى میرم بیا جانان بیا
بى تو من چون اشک افشانم بیا***بى تو من سر در گریبانم بیا
بى تو من چون شمع سوزانم بیا***بى تو من نالان و گریانم بیا
بى تو دارم ناله هجران بیا***بى تو غم باشد به دل پنهان بیا
بى تو من چون رعد مى نالم بیا***بى تو من چون ابر بى بارم بیا
بى تو من هر دم هراسانم بیا***بى تو دلخون و پریشانم بیا
بى تو من دارم دلى تنها بیا***بى تو من دلخسته ام مولا بیا
بى تو من چون شام ظلمانم بیا***بى تو از عالم هراسانم بیا
بى تو هر دم خسته ام جانم بیا***بى تو هیچم ماه کنعانم بیا
بى تو من در سینه غم دارم بیا***بى تو شکوه از ستم دارم بیا
بى تو من تنهاى تنهایم بیا***مهدى اى پایان غمهایم بیا
( ) پیام از منتظران مهدی |
یا مهدی (عج)مولای من !
سالهاست صبح های جمعه ندبه گویان ،
با اشک ، مژه چشم هایم را آب و جارو می کنم ،
تا مگرقدمگاه تو شود
و در غروب غم انگیز چشمانم سمات را زمزمه می کنم .
و اشک حسرت می ریزم .
بیا تا در حریمت بیاسایم ,
با گریه هایت همنوا شوم،
سر بر شانه بغض بگذارم و مثل ابر بهار گریه کنم و دانه های مروارید چشمانت را در صدف نگهداری کنم .
ای سوار سبز پوش لحظه های من !
می دانم که روزی می آیی و پرستو های مهاجر را بر شاخسار آرامش ، ما وا می دهی ای خوب !
دیگر نمی توانم اشکهایم را ،
در چاه چشمانم اسیر کنم ،
باران اشکم را بر سجاده نیازم جاری می کنم که اشک ،
مهر استجابت دعاست .
ای زلال عصمت ، آتش معصیت در وجودم شعله ور است ،
بر من ببار و تطهیرم نما ،
بیا تا ایمان غرق گرداب گناه نشده ،
( ) پیام از منتظران مهدی |
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
*** *** *** *** *** ***
رهایی همه عالم بود به دست کسی
که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند
*** *** *** *** *** ***
تو درد داده ای و تو طبیب درد منی
به جز تو درد مرا هیچ کس دوا نکند
*** *** *** *** *** ***
گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم
بمیرم و کربلا نروم خدا نکند
اباصالح، اباصالح، اباصالح
یا ربّ الرسول، بحق الرسول، اشف صدر الرسول، بظهور الحجة
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
*** *** *** *** *** ***
رهایی همه عالم بود به دست کسی
که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند
*** *** *** *** *** ***
تو درد داده ای و تو طبیب درد منی
به جز تو درد مرا هیچ کس دوا نکند
*** *** *** *** *** ***
گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم
بمیرم و کربلا نروم خدا نکند
اباصالح، اباصالح، اباصالح
یا ربّ الرسول، بحق الرسول، اشف صدر الرسول، بظهور الحجة
( ) پیام از منتظران مهدی |
آلاله های ساقی در انتظار راهند
با پیچکی نهانی،همراز افتخارند
شاید ادامه ی راه،تنها گناه آنهاست
با این همه،تحمل،سرشار اعتمادند
گر فخر می فروشند در این جهان باقی
از برکت به نامش،سوگند انتظارند
در کوچه ی امیدم،گر تو نظر کنی باز
چون عطر او ببویی،گویی خود بهشتند
منظومه ی دل من،بی او سکوت سرد است
با این همه،شهیدان،خوش رنگترین نمادند
( ) پیام از منتظران مهدی |
تو طلیعه نوری ، برگی از قرآن ، فرشته ای والاتر از فرشتگان مقرب الهی که جایگاهش را زمین خدا نهاده اند. یوسفی دیگر، که اگر یوسف را تنها زلیخایی عاشق بود تو را دنیایی مشتاقند.
تو چشمه ای از محبتی که سیرابی از تو نشاید. قطعه ای از بهشت که اگر هست همه بازتابی از نور تواند و روشنی نباشد مگر آن که تو از پشت کوههای بلند انتظار بیرون آیی. آقای من، عزیز من در انتظار تو ماندن، همه را به تنگ آورده و لحظه دیدارت رؤیایی بزرگ شده است. یارانت به تیغ جاهلیت کافران گرفتار گشته اند و در خموشی غروب دلتنگ و طولانی ات سخت غمینند. هرشب جمعه به همراهت رو به درگاه معبودشان دست به دعا برمی دارند که ای یکتای بی همتا، تو عنایتی بنما و آن دلداده را به دلدار رسان که اگر بر شکستن است سنگ صبور دل نیز شکست.
اکنون که قلم برداشته ایم و برای تو می نویسیم. باید بگویم که دلهایمان برای جواب پراز محبت تو سخت می تپد که...
" اگر سیلی زند لیلی درمیان آن همه مردم مرا، دل من خوش داردش."
( ) پیام از منتظران مهدی |
کل قدوم سبز : 222151
قدوم سبز امروز : 10
قدوم سبز دیروز : 4
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .
مطالب بایگانی شده
این قافله عمر عجب می گذرد
قدیمیا
پاییز 1386
تابستان 1386
آرشیو
موضوعات وبلاگ من
درباره من
اشتراک در خبرنامه
لینک دوستان من
آقاشیر
دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
یادداشتهای من
حرم دل
دوزخیان زمین
مکتب خانه
زیر خیمه
خلوت تنهایی
اوریا
جوان ایرانی
نـو ر و ز
کلبه احزان
علقمه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید
لوگوی دوستان من