زیبا ترین
زیباترین شروع:بسم الله الرحمن الرحیم
زیباترین معشوق:الله
زیباترین آواز:اذان
زیباترین عمل:عبادت
زیباترین لباس:احرام
زیباترین زمین:کربلا
زیباترین شب:قدر
زیباترین روز:جمعه
زیباترین حرف:حق
زیباترین سرمایه:سلامتی
( 2 ) پیام از منتظران مهدی |
شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا!
دمید لاله و سورى ز هر کنار، بیا!
بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما
تو اى روانِ سحر! روح نوبهار! بیا!
مگر چه مایه بود صبر، عاشقان تو را؟!
ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بیا!
ز هر کرانه، شقایق دمیده از دل خاک
پى تو تسلّى دلهاى داغدار، بیا!
ز عاشقان بلاکش، نظر دریغ مدار
فروغ دیده نرگس! به لالهزار بیا!
ز منجنیق فلک سنگ فتنه مىبارد
مباد آن که فرو ریزد این حصار، بیا!
یکى به مجمع رندان پاک باز، نگر!
دمى به حلقه مردان طرفه کار، بیا!
به سوى غاشیهداران میر عشق، ببین!
به کوى نادره کاران روزگار، بیا!
چه نقشها که بنشستند به صحیفه دهر
ز خونشان شده روى شفق نگار، بیا!
طلایهدار تواند این مبشّران ظهور
به پاس خاطر این قوم حقگزار بیا!
درین کویر که سوزان بود روان سراب
تو اى سحاب کرم! ابر فیض بار بیا!
ز دست برد مرا، شور عشق و جذبه شوق
قرار خاطر بیقرار بیا!
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
کى رفتهاى ز دل، که تمنا کنم تو را ؟!
کى بودهاى نهفته، که پیدا کنم تو را ؟!
غیبت نکردهاى، که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهاى، که هویدا کنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدى، که من
با صدهزار دیده تماشا کنم تو را
بالاى خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را
مستانه کاش! در حرم و دیر بگذرى
تا قبلهگاه مؤمن و ترسا کنم تو را
خواهم شبى، نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را!
طوبى و سدره، گر به قیامت به من دهند
یک جا فداى قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگر عشق، کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
رهاکن که در چنگ طوفان بمیرم
به این حال و روز پریشان بمیرم
نه میخواستی با تو آزاد باشم
نه دل داشتی کنج زندان بمیرم
گلِ چیده ام...قسمتم بود بی تو
که در بستر خشک گلدان بمیرم
اگر ایستادم نه از ترس مرگ است
دلم خواست مثل درختان بمیرم
نه ... بگذار دست تو باشد تمامش
بسوزان بسوزم،بمیران بمیرم
شب سوز پاییز،سرمای آذر
ولم کرده ای زیر باران بمیرم
تووقتی نباشی چه بهتر که یکروز
بیفتم کنار خیابان بمیرم
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
وقتى بهسان خورشید از گوشهاى بر آیى
روشن شود جهانى وقتى که تو بیایى
ماندم در انتظارت، اى کوکب هدایت
بنما جمال خود را اى آیت خدایى
اى آفتاب هستى! اى شور عشق و مستى!
بازآ بخوان کلامى زآن معجز الهى
اى دیدهها به راهت! اى قائم هدایت!
تا کى کنم حکایت شرح غم جدایى
گر من تو را نبینم، روییدنم نباشد
بنما جمال خود را اى مظهر رهایى!
پیش رخ چو ماهت خورشید سجده آرد
اى آیت الهى! اى پرتو خدایى!
لب تشنگان نوریم هر لحظه ما، نگارا
برهان ز ما عطش را اى قائم رهایى!
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی
هوای خویش را بر گلویم سخت بفشارد
وخواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه
به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
آسمان، کاهکشان کاهکشان چشم به راه
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرشى از ابریشم خون مىگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین کن
که زمین، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، کو بود
بىتو منظومه امکان، نگران، چشم به راه
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
جان جهان
بتو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا
جز تو ای جان جهان دادرسی نیست مرا
عاشق روی توام ای گل بی مثل و مثال
بخدا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا
با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور، ولی
چه توان کرد که بانگ جرسی نیست مرا
پرده از روی بینداز بجان تو قسم
غیر دیدار رُخت ملتمسی نیست مرا
گر نباشی برم ای پردگی هر جایی
ارزش قُدس چئ بال مگسی نیست مرا
مده از جنت و از حور و قصورم خبری
جز رخ دوست نظر سوی کسی نیست مرا
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
موعودا! دیرهنگامى است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شرارههاى اشتیاقت، سوختهایم .
باغ آرزوها به شوق بهار روى تو خزان ها را مىشمارد و چکامههاى خونین شقایق را مىنگارد؛
نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛
عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر ز حجله عیش برنیارند؛
اى دستت دست کردگار!
معراج نشینى بگذار از پرده غیبت به درآى و رخسار محمدى بنمای؛
که خیل منتظران در فرودست وعیدهاى دنیایى، چشم بر بلنداى وعده دیدار تو دارند.
اى گوشوار عرش الهى! آرمان انتظار را به کوله بار صبر و یقین، بر دوش مىکشیم و به ترنم آواى ظهور سرخوشیم؛ هر صبح و مساء، یاد طلوع تو را در سینه مىپرورانیم و پرتو چهره تو را در دیده نقش مىزنیم.
اى امید بى پناهان، بیا ... بیا .
از ثرى تا به ثریا، دل هاى بى قراران ، شیداى یک نگاهت .
از سوى تا ماسوى جان هاى بى پناهان، نثار قدم هایت .
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد میسپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند،
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید،
که گرفتستید دست ناتوان را
تا توانی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید،
بر کمرهاتان کمربند، ادامه مطلب...
( بدون ) پیام از منتظران مهدی |
کل قدوم سبز : 222158
قدوم سبز امروز : 2
قدوم سبز دیروز : 15
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
مناجات[28] . مهدویت[24] . دل نوشته[23] . گوناگون[22] . آیت الله بهجت . رهپویان شهیدان سالگرد . سالگرد یادبود شهدای رهپویان وصال شیراز .
مطالب بایگانی شده
این قافله عمر عجب می گذرد
قدیمیا
پاییز 1386
تابستان 1386
آرشیو
موضوعات وبلاگ من
درباره من
اشتراک در خبرنامه
لینک دوستان من
آقاشیر
دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
یادداشتهای من
حرم دل
دوزخیان زمین
مکتب خانه
زیر خیمه
خلوت تنهایی
اوریا
جوان ایرانی
نـو ر و ز
کلبه احزان
علقمه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید
لوگوی دوستان من